سوال «چگونه قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی انتخاب میشود؟» یکی از چالشهای اساسی در روابط تجاری بینالمللی است. در معاملات بینالمللی، قراردادها تنها متکی بر توافق طرفین نیستند، بلکه به نظامهای حقوقی مختلفی وابستهاند که قرارداد را تفسیر و اجرا میکنند. انتخاب قانون حاکم، چهارچوب قانونی اجرای قرارداد را تعیین کرده و در تفسیر تعهدات، بررسی صحت قرارداد، مسئولیتها و حل اختلافات موثر است. ناآگاهی از تفاوتهای حقوقی بین کشورها میتواند به مشکلات جدی منجر شود. این موضوع بهویژه در قراردادهایی که بین طرفهای کشورهای با نظامهای حقوقی متفاوت بسته میشوند، اهمیت دارد.
به دلیل اهمیت موضوع، متخصصان موسسه حقوقی لیبرالا در این مقاله قصد دارند به بررسی دقیق این مسئله بپردازند و چگونگی انتخاب قانون حاکم را در قراردادهای بینالمللی با توجه به اصول و مقررات موجود تحلیل کنند.
در چنین شرایطی تعیین اینکه کدام قانون باید بر قرارداد حاکم باشد، میتواند تاثیر زیادی بر نتایج اختلافات بگذارد. برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی این چالشها و نحوهی حلوفصل آنها در دعاوی بینالمللی، میتوانید به مقالهی «بررسی تعارض قوانین در دعاوی بینالمللی؛ کدام کشور، کدام قانون؟» مراجعه کنید.
اینکه چه قانونی باید به یک قرارداد بینالمللی تعلق گیرد، تحت تاثیر عوامل مختلف، چون ارادهی طرفین، قوانین کشورها، توافقات خاص و اصول عمومی حقوق بینالملل قرار دارد. آگاهی از قوانین موجود، شناخت قواعد داوری بینالمللی و انتخاب دقیق قانون حاکم میتواند به جلوگیری از بروز اختلافات جدی و پرهزینه کمک کند.
چرا انتخاب قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی اهمیت دارد؟
انتخاب قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی، نهتنها یک تصمیم حقوقی بلکه یک استراتژی حیاتی است که میتواند تاثیرات عمیقی بر نحوهی تفسیر، اجرا و حتی حلوفصل اختلافات در قراردادها بگذارد. این انتخاب، بهویژه در معاملاتی که طرفین آن از کشورهای مختلف با نظامهای حقوقی متفاوتاند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. انتخاب درست قانون حاکم میتواند از بروز مشکلات حقوقی، اختلافات پرهزینه و زمانبر جلوگیری کند و طرفین را از بلاتکلیفی و سردرگمی در مواقع بروز اختلافات محفوظ نگه دارد.

در ادامه به بررسی دلایل کلیدی اهمیت این انتخاب میپردازیم.
۱. جلوگیری از سردرگمی و تردیدهای حقوقی
در قراردادهای بینالمللی، انتخاب دقیق قانون حاکم بهوضوح تعیین میکند که کدام سیستم حقوقی باید به قرارداد اعمال شود. این انتخاب مانع از بروز تردیدهای حقوقی و اختلافنظرها در تفسیر و اجرای مفاد قرارداد میشود. درصورتیکه طرفین نتوانند بر سر قانون حاکم توافق کنند، احتمال وقوع دعاوی پیچیده و طولانیمدت افزایش مییابد.
۲. کاهش زمان و هزینه در حل اختلافات
درصورت عدم تعیین قانون حاکم، هنگامی که اختلافی پیش میآید، طرفین برای تعیین صلاحیت دادگاه و قانونی که باید در رسیدگی به دعوی به آن استناد کنند، مجبور به صرف زمان زیادی خواهند شد. این فرآیند، نهتنها زمانبر است، بلکه هزینههای زیادی را به طرفین تحمیل میکند. از سوی دیگر، انتخاب قانون حاکم از پیش، هزینهها و زمان رسیدگی را بهطور قابل توجهی کاهش میدهد و فرآیند حل اختلاف را تسریع میکند.
۳. کاهش ریسک شکست در دعوی
انتخاب قانون حاکم مشخص، به طرفین این اطمینان را میدهد که درصورت بروز اختلاف، از حمایت قانونی مناسب برخوردار خواهند شد و میتوانند با اطمینان بیشتری به محاکم یا داوران مراجعه کنند. این موضوع کمک میکند تا ریسک شکست در دعوی به حداقل برسد، بهویژه در شرایطی که قانون انتخابشده بهطور عادلانه و بیطرفانه به نفع هیچیک از طرفین نباشد. درصورت عدم انتخاب قانون حاکم، طرفین ممکن است با نتیجهای که به ضرر آنها تمام شود، مواجه شوند.
۴. پیشبینیپذیری و شفافیت در تفسیر قرارداد
انتخاب آگاهانه و دقیق قانون حاکم به طرفین این امکان را میدهد که چهارچوبی شفاف و پیشبینیپذیر برای تفسیر و اجرای مفاد قرارداد خود داشته باشند. برخی نظامهای حقوقی ممکن است تفسیرات خاصی از مفاهیم کلیدی، مانند «خسارت»، «فسخ قرارداد» یا «فورس ماژور» (قوه قاهره) داشته باشند که این موضوع میتواند درصورت بروز اختلافات، تعیین تکلیف را پیچیده کند. با تعیین قانون حاکم، طرفین میتوانند از پیش مشخص کنند که این مفاهیم چگونه تفسیر و اجرا خواهند شد.
این رویکرد با اصل شفافیت که بر وضوح و روشنی در تفسیر و اجرای قوانین تاکید دارد، همراستا است. برای کسب اطلاعات بیشتر درخصوص اهمیت این اصل در روابط حقوقی و قراردادها، میتوانید به مقالهی «اصل شفافیت» مراجعه کنید.

۵. ایجاد تعادل و انصاف در روابط قراردادی
انتخاب یک قانون بیطرف و معتبر که از نظر طرفین منصفانه باشد، میتواند تعادل و انصاف را در روابط قراردادی برقرار کند. بهویژه در قراردادهایی که طرفین از کشورهای مختلف با نظامهای حقوقی متفاوتاند، ممکن است هیچیک از طرفین تمایلی نداشته باشند که قانون کشور مقابل را بر قرارداد حاکم کنند. در چنین شرایطی، انتخاب قوانینی مانند حقوق انگلیس، سوئیس یا نیویورک که بهطور معمول از آنها بهعنوان قوانین بیطرف و قابل قبول در سطح بینالمللی یاد میشود، میتواند کمک بزرگی به تحقق انصاف در قرارداد کند.
۶. تصمیم راهبردی در طراحی قرارداد
انتخاب قانون حاکم، تنها یک تصمیم حقوقی نیست، بلکه یک تصمیم استراتژیک است که تاثیر عمیقی بر اثربخشی و امنیت قرارداد میگذارد. این انتخاب میتواند در زمان بروز اختلافات، سرعت روند حلوفصل را افزایش دهد و از بروز مشکلات و دعاوی پرهزینه جلوگیری کند؛ به همین دلیل، انتخاب قانون حاکم باید با دقت و پس از مشاوره با وکیل متخصص در حقوق بینالملل صورت گیرد تا از هرگونه اشتباه و ریسک حقوقی اجتناب شود. همچنین، انتخاب مناسب قانون حاکم به افزایش پیشبینیپذیری و ثبات در روابط تجاری کمک میکند.
قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی چگونه تعیین میشود؟
انتخاب قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی مسئلهای پیچیده و حیاتی است که میتواند تاثیرات گستردهای بر تفسیر و اجرای مفاد قرارداد بگذارد. در اینجا به بررسی روشها و نکات کلیدی در تعیین قانون حاکم میپردازیم.
۱. انتخاب صریح طرفین قرارداد
اصلیترین روش برای تعیین قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی، انتخاب صریح طرفین در متن قرارداد است. طرفین میتوانند آزادانه توافق کنند که کدام نظام حقوقی بر روابطشان حاکم باشد. این انتخاب معمولا در قالب بندهای ویژهای تحتعنوان «قانون حاکم» یا «قانون قابل اعمال» در قرارداد گنجانده میشود. چنین انتخابی معمولا توسط دادگاهها و نهادهای داوری پذیرفته میشود، بهشرط آنکه برخلاف نظم عمومی کشور محل اجرا یا حل اختلاف نباشد.
این اصل در ارتباط با اجرای احکام داوری بینالمللی در ایران نیز اهمیت دارد؛ زیرا برای اجرای یک حکم داوری بینالمللی در ایران، لازم است که حکم داوری، نهتنها مطابق با توافق طرفین و قانون حاکم بر قرارداد باشد، بلکه باید با نظم عمومی ایران سازگاری داشته باشد. برای آشنایی بیشتر با شرایط و مراحل قانونی اجرای احکام داوری بینالمللی در ایران، میتوانید به مقالهی «اجرای احکام داوری بینالمللی در ایران؛ شرایط و مراحل قانونی» مراجعه کنید.

۲. انتخاب ضمنی قانون حاکم
اگر طرفین قرارداد بهطور صریح قانون حاکم را تعیین نکرده باشند، قانون حاکم بهطور ضمنی یا با توجه به اصول حقوق بینالملل خصوصی مشخص میشود. در این مرحله، قاضی یا داور با توجه به عواملی مانند محل اجرا، محل انعقاد قرارداد، زبان قرارداد، محل اقامت طرفین و محل تحویل کالا یا خدمات، اقدام به تعیین قانون حاکم میکند.
۳. قوانین خاص کشورهای مختلف
در برخی از کشورها، مانند فرانسه یا آلمان، قوانین ویژهای برای تعیین قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی وجود دارد. این قوانین کمک میکنند تا درصورتیکه طرفین بهطور صریح انتخاب نکرده باشند، داور یا دادگاه بتواند بهراحتی قانون مناسب را تعیین کند.
۴. کنوانسیونها و مقررات بینالمللی
برخی کنوانسیونهای بینالمللی، مانند «کنوانسیون رم» (Rome I Regulation) در اتحادیه اروپا، چهارچوبهایی برای تعیین قانون قابل اعمال در مواقعی که طرفین انتخاب نکردهاند، ارائه میدهند. این کنوانسیونها، بهویژه در کشورهایی که عضو این مقرراتاند، نقشی کلیدی ایفا میکنند.
۵. انتخاب قانون از کشورهای بیطرف
حتی اگر یک کشور از نظر جغرافیایی یا محتوای قرارداد ارتباط مستقیمی با موضوع قرارداد نداشته باشد، طرفین میتوانند قانون آن کشور را بهعنوان قانون حاکم انتخاب کنند. انتخاب قانونی بیطرف و شفاف، همچون قوانین انگلیس، سوئیس یا نیویورک، میتواند در حلوفصل اختلافات منصفانه و موثر باشد، بهویژه زمانی که طرفین از انتخاب قانون کشور طرف مقابل خودداری میکنند.
۶. اهمیت مشاوره حقوقی در انتخاب قانون حاکم
انتخاب قانون حاکم یک تصمیم حقوقی استراتژیک است که بر امنیت و اثربخشی قرارداد تاثیر بسزایی میگذارد. ازآنجاکه انتخاب نادرست یا مبهم قانون حاکم میتواند به اختلافات و تفسیرهای متناقض منجر شود، مشاوره با وکیل متخصص در حقوق بینالملل امری ضروری است تا از بروز مشکلات حقوقی و ریسکهای ناشی از تصمیمات نادرست جلوگیری شود.
حضور یک وکیل متخصص با تسلط به قوانین بینالمللی و آگاهی از تفاوتهای حقوقی کشورها، میتواند از وقوع مشکلات جدی جلوگیری کند و راهحلهای عملی و کارآمدی ارائه دهد. برای آشنایی بیشتر با ضرورت حضور وکیل متخصص در دعاوی فرامرزی، میتوانید به مقالهی «چرا حضور وکیل متخصص بینالمللی در دعاوی فرامرزی ضروری است؟» مراجعه کنید.

در نهایت، انتخاب قانون حاکم در قراردادهای بینالمللی باید با دقت و آگاهی انجام شود؛ چراکه این انتخاب میتواند بر نحوهی حل اختلافات، هزینهها و زمان حلوفصل دعاوی تاثیر مستقیم بگذارد. به همین دلیل، مشاوره با متخصصان حقوقی میتواند از هرگونه اشتباه و مشکل حقوقی جلوگیری کند و تضمینی برای اجرای صحیح قراردادها باشد.
اگر طرفین قانون حاکم را تعیین نکنند، چه اتفاقی میافتد؟
در بسیاری از قراردادهای بینالمللی، طرفین باید قانون حاکم بر قرارداد خود را مشخص کنند. تعیین قانون حاکم به این معناست که طرفین باید تصمیم بگیرند که کدام سیستم حقوقی باید بر قراردادشان حاکم باشد. این انتخاب میتواند شامل قوانین کشورهایی باشد که طرفین یا تجارتشان در آن قرار دارند یا ارتباطات زیادی با موضوع قرارداد دارند.
سکوت طرفین قرارداد بینالمللی نسبت به انتخاب قانون حاکم، میتواند منجر به رخ دادن اتفاقات زیر شود:
۱. انتخاب قانون توسط نهاد حل اختلاف: درصورتیکه طرفین قانون حاکم را تعیین نکرده باشند، نهاد رسیدگیکننده موظف است بر اساس اصول حقوق بینالملل خصوصی و قواعد تعارض قوانین، قانونی که بیشترین ارتباط واقعی و عملی با قرارداد دارد را انتخاب کند.
۲. پیچیدگی در تعیین قانون مناسب: اگر طرفین قانون حاکم بر قرارداد بینالمللی را تعیین نکنند، نهاد حل اختلاف باید عواملی مانند محل اجرای قرارداد، محل انعقاد آن، نوع کالا یا خدمات مورد معامله، تابعیت یا محل اقامت طرفین و دیگر جزئیات مهم قرارداد را بررسی کند تا قانونی را انتخاب کند که بیشترین ارتباط را با قرارداد داشته باشد. این فرآیند میتواند پیچیدگیهایی را به همراه داشته باشد؛ چراکه ممکن است نظرات مختلفی درخصوص ارتباط کشورها با موضوع قرارداد وجود داشته باشد.
۳. افزایش هزینهها و تاخیر در رسیدگی: به دلیل پیچیدگیهای موجود در تعیین قانون حاکم، ممکن است روند رسیدگی به اختلافات طولانیتر شود. این امر میتواند به افزایش هزینههای دادرسی و تاخیر در صدور حکم منجر شود.
۴. اختلافنظر در تعیین قانون حاکم: در کشورهایی با سیستمهای حقوقی مختلف، ممکن است نهاد رسیدگیکننده در انتخاب قانون حاکم به نتایج متفاوتی برسد؛ بهعنوان مثال، دادگاههای انگلیس ممکن است بیشتر به نیت و قصد مشترک طرفین توجه کنند، درحالیکه دادگاههای فرانسه یا آلمان بیشتر به معیارهای عینیتر، مانند مکان اجرای قرارداد یا نوع کالا و خدمات، توجه دارند.

۵. صدور آرای متناقض: عدم انتخاب قانون حاکم میتواند منجر به صدور آرای متناقض شود. انتخاب قوانین مختلف برای حل اختلافات توسط نهادهای مختلف حقوقی یا داوریها، میتواند به صدور آرای متفاوت و متناقض منجر شود که اجرای آن را پیچیده میکند.
در داوریهای بینالمللی نیز اگر طرفین هیچگونه تصمیمی درخصوص انتخاب قانون حاکم اتخاذ نکرده باشند، داوران موظفاند بر اساس قواعد و مقررات داوری، مانند مقررات دیوان بینالمللی داوری (ICC) یا UNCITRAL و بر اساس اصل «نزدیکترین ارتباط» قانون مناسب را انتخاب کنند. در برخی موارد، داوران حتی میتوانند بدون تکیه بر قاعدهی خاصی، صرفا با توجه به آنچه «مناسبترین قانون» میدانند، تصمیم بگیرند.
با توجه به این موارد، سکوت در انتخاب قانون حاکم میتواند در ابتدا بیاهمیت به نظر برسد؛ اما در عمل، به بروز مشکلات پیچیدهی حقوقی، افزایش هزینهها، تاخیر در رسیدگی و صدور آرای متناقض منجر شود؛ ازاینرو، توصیه میشود که طرفین قرارداد، بهویژه در قراردادهای بینالمللی، انتخاب قانون حاکم را با دقت و صراحت در متن قرارداد ذکر کنند تا از بروز این مشکلات جلوگیری شود.
آیا امکان تعیین قانون ترکیبی یا غیر دولتی هم وجود دارد؟

بله. برخی مواقع طرفین یک قرارداد بینالمللی ممکن است بهجای انتخاب یک نظام حقوقی ملی خاص، تصمیم بگیرند از قواعد غیر دولتی یا ترکیبی از قوانین چند کشور استفاده کنند. این رویکرد معمولا در معاملات پیچیده تجاری یا سرمایهگذاریهای بینالمللی بزرگ مشاهده میشود، جایی که طرفین قصد دارند از مزایای چند نظام حقوقی بهرهمند شوند و در عین حال، از محدودیتها و تعارضهای بالقوهی میان این نظامها اجتناب کنند.
یکی از شناختهشدهترین و پرکاربردترین قواعد غیر دولتی در این زمینه، اصول قراردادهای تجاری بینالمللی (UNIDROIT) است. این اصول مجموعهای از قواعد غیر الزامآورند که هدفشان ایجاد هماهنگی و عدالت در قراردادهای بینالمللی است. این قواعد، بهویژه در داوریهای بینالمللی، مورد استناد قرار میگیرند و به طرفین اجازه میدهند تا بدون وابستگی به یک سیستم حقوقی خاص به توافقات تجاری خود بپردازند. برای آشنایی بیشتر با این اصول و کاربردهای آن در قراردادهای بینالمللی، میتوانید به مقالهی «یونیدروا» مراجعه کنید.
علاوهبر اصول UNIDROIT، طرفین ممکن است از دیگر قواعد غیر دولتی، نظیر lex mercatoria (حقوق بازرگانی جهانی)، استفاده کنند. این نظام حقوقی، بر اساس عرفهای تجاری بینالمللی، رویه قضایی و اسناد بینالمللی ایجاد شده است و بهطور گسترده در تجارت بینالملل کاربرد دارد. lex mercatoria بهویژه برای تسهیل حلوفصل اختلافات میان تجار از کشورهای مختلف طراحی شده و بر مبنای اصول عرفی و جهانی عمل میکند.
در برخی موارد دیگر، طرفین قرارداد تصمیم میگیرند که ترکیبی از مقررات چند کشور را به کار ببرند؛ بهطور مثال، ممکن است مقررات مربوط به اجرای قرارداد از یک کشور انتخاب شوند، درحالیکه مقررات مربوط به فسخ قرارداد یا ضمانتاجراها از کشور دیگری اتخاذ میشوند. این ترکیب میتواند بهویژه در قراردادهایی که نیاز به انعطافپذیری زیادی دارند، مفید واقع شود. بهعنوان مثال، در قراردادهایی که شرایط متغیری دارند و طرفین قصد دارند از سیستمهای حقوقی مختلف برای پوشش تمامی جنبههای قرارداد استفاده میکنند، این رویکرد میتواند بسیار کارآمد باشد.

بااینحال، باید توجه داشت که انتخاب این نوع قوانین ترکیبی یا غیر دولتی الزاما نمیتواند بهطور خودکار توسط دادگاهها یا داوران پذیرفته شود، مگر اینکه بهصراحت در متن قرارداد پیشبینی شده باشد و با نظم عمومی کشور محل رسیدگی در تعارض نباشد؛ بنابراین، برای جلوگیری از مشکلات حقوقی و اطمینان از پذیرش چنین توافقاتی در مراجع قضایی یا داوری، طرفین باید با دقت به تنظیم قرارداد بپردازند.
در انتخاب قانون حاکم برای قراردادهای بینالمللی، مشاوره با وکلای متخصص از اهمیت ویژهای برخوردار است. فرآیند تعیین قانون حاکم میتواند پیچیدگیها و چالشهای فراوانی به همراه داشته باشد که تاثیراتشان بر تفسیر، اجرا و حل اختلافات ناشی از قرارداد بسیار چشمگیر است. انتخاب نادرست یا مبهم قانون حاکم میتواند به بروز مشکلات حقوقی، اختلافات پرهزینه و زمانبر منجر شود؛ بنابراین، برخورداری از راهنمایی حقوقی متخصص به طرفین کمک میکند تا از این مشکلات جلوگیری کرده و قراردادی ایمن و مطمئن ایجاد کنند.
اگر نیاز به کمک یا مشاوره در این زمینه دارید، متخصصان حقوقی موسسهی حقوقی لیبرالا با تخصص و تجربه در این حوزه آمادهاند تا درصورت نیاز، به شما کمک کنند. کارشناسان ما قوانین مختلف را بهدقت بررسی کرده و بهترین راهکارها را به شما پیشنهاد میدهند. برای مشاوره و راهنمایی دقیقتر، با ما تماس بگیرید.